جوان آنلاین: سیدرسول جلادتی از رزمندگان دوران جنگ هشت ساله دفاع مقدس است که ادامه مسیرش از سوی پسرش منجر شد حالا او را به عنوان پدر شهید طریق القدس محله میثم بشناسند. با وی همکلام میشویم از مسیری که خودش از زمان جوانی انتخاب کرد تا هم اکنون که اهالی محله او را به عنوان خادم مسجد محله و پدر شهید میشناسند و همچنین مزار شهیدش که زیارتگاه زائران عبدالعظیم حسنی (ع) شده است، روایت کند. متن زیر حاصل گفتوگوی ما با پدر شهید سیدمهدی جلادتی است.
مسیر زندگیام از عشق به امام خمینی (ره) شروع شده بود
سال ۱۳۶۱ وارد سپاه شدم و به دلیل عشق به امام خمینی (ره) و فرمانی که ایشان برای اعزام به جبههها صادر کرده بودند وظیفه خود دانستم با جذب در سپاه به منطقه جنگی اعزام شوم و تا سال ۱۳۶۶ فعالیت داشته باشم. در این مدتی که در منطقه بودم توفیق داشتم در عملیاتهایی، چون محرم، فاو، آزادسازی مهران و سردشت شرکت داشته باشم. اعزامم از سپاه قم صورت گرفت و با شهید مهدی زینالدین که فرماندهی سپاه قم در لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب را بر عهده داشت همرزم بودم که ایشان در سال ۱۳۶۳ در سردشت به شهادت رسیدند.
آسیب جدی در این چند سالی که در جبهه بودم ندیدم. بعد از سال ۱۳۶۶ در کارگاهی مشغول کار شدم و افتخار این را داشتم که از سال ۱۳۷۵ خادم مسجد میثم در منطقه ۱۴ تهران شوم. ۱۲ سالی از ازدواجم گذشت، اما لیاقت پدر شدن را نداشتم تا اینکه با توسل به خادمی ائمه توانستم سیدمهدی را در نیمه شعبان ۱۳۷۸ از اهل بیت (ع) هدیه بگیرم. بعد از گذشت چهار سال خدا خواهر سیدمهدی را به ما عنایت کرد. همیشه دوست داشتم سید مهدی از همان سن کم در بحث اعتقادی و مذهبی حضور داشته باشد و به سبک اسلامی رشد کند و همینطور هم شد و در این مسیر هم با شهادتش عاقبت بخیر شد.
عشق به مداحی از کودکی
یادم میآید سید مهدی از همان بچگی به مداحی اهل بیت (ع) علاقه داشت و در هیئتها حضور داشت. آن زمان آرشیو آهنگها، موسیقیها و مداحیها از طریق سیدی جابهجا میشد.
سیدمهدی دنبال سیدیهای مداحیهای اهل بیت (ع) بود و دوستش که از او بزرگتر بود میگفت سیدمهدی که چهار ساله بود و وقتی وارد مسجد میشد در راه پله مسجد با صدای بلند میگفت: «سید محمد، سید محمد، برای من سیدی سیب سرخی را بیار» و، چون بچه بود سین را شین تلفظ میکرد و با زبان کودکانه میگفت: «شید محمد، شیدمحمد شی دی شیب سرخی برام بیار».
سیدمهدی ادامه دهنده مسیر جهادی خودم بود
وقتی فکرش را میکنم میبینم انگار سیدمهدی به دنیا آمده بود که ادامه دهنده مسیر فعالیت خودم باشد. تمام عمر کوتاه ۲۵ ساله سید مهدی چه در دوران کودکی، چه نوجوانی و چه جوانی بیشتر در مسجد و بسیج محله میثم سپری شد تا آنکه به استخدام نیروی سپاه قدس درآمد و شهادت در این مسیر و در راه خدمت به اسلام قسمتش شد.
قبل از آنکه به استخدام نیروی سپاه قدس درآید مدتی در کار آزاد مشغول بود و در کنارش هم درس دانشگاهش را میخواند و مدت یک سال هم کنار «حاج حسین یکتا» در مؤسسه اوج مشغول کار بود. وقتی کارهای استخدامش درست شد به عنوان نیروی سپاه قدس انتخاب و مشغول خدمت شد. سیدمهدی همیشه عشق به شهدا داشت و عاشق شرکت در هیئتهای اهل بیت (ع) و سینه زنی در روضههای امام حسین (ع) بود. هر ساله در ماه محرم مراسم روضه در شب تاسوعا داشتیم و اجرای این برنامه به اصرار سیدمهدی بود و خود شهید بیشتر دنبال تهیه مراسمهای این برنامهها درشب تاسوعا بود.
مراسم سمنوپزی به نیت شهید حسن عبدالزاده
از رفقای پسرم سیدمهدی شهیدی به نام حسن عبدالزاده بود که در خرداد ۱۴۰۰ در منطقه دیرالزور به «تدمر» سوریه با کمین نیروهای داعش به شهادت میرسد. بچههای مسجد و رفقای شهید نیت میکنند که مراسم سمنوپزی را در ماه رجب به نیت این شهید داشته باشند. سید مهدی از همه بیشتر پای اجرای این مراسم بود با آنکه سال اول استخدامش در مرحله آموزشی بود ولی با نزدیک شدن مرام سمنوپزی دائم تماس میگرفت و پیگیر کارها میشد و دلش میخواست مرخصی بگیرد و مستقیم در برنامه حضور داشته باشد که متأسفانه مرخصی میان دوره به او ندادند.
ولی سیدمهدی در دو سال بعد تمام کارهای این مراسم را از صفرتا صد آن از بیرق زدن و چادر سیاه زدن تا اجرای سمنوپزی به نیت شهید حسن عبدالزاده را در همان محله میثم بر عهده گرفت. پسرم علاقه زیادی به حضرت زینب (س) داشت برای همین دو هفته قبل از اعزامش به سوریه پاساژ مهستان رفته بود تا کاشی که متبرک به نوشته قرآنی در خصوص حضرت زنیب (س) بود بگیرد و در خیابان ولیعصر نصب کند که مأمور راهنمایی و رانندگی موتور او را مقابل پاساژ مهستان میگیرد، چون او مدارکش در جیبش نبود. رفقایش نگران بودند که چرا سید مهدی کاشی را نیاورده است. وقتی متوجه قضیه میشوند تماس میگیرند و مشکل را رفع میکنند. دوستانش به او متلک میانداختند که خودت پاسدار بودی چرا کارتت را نشان ندادی ولی شهید دوست نداشت از موقعیتی که داشت برای رفع مشکل خودش استفاده کند برای همین ۱۵ روز موتورش را بعد از شهادت سیدمهدی به ما تحویل میدهند.
خودش همسایه قبر شهید حسن عبداللهزاده شد
سیدمهدی به شهید حسن عبداللهزاده خیلی ارادت داشت و هر هفته شبهای جمعه به صحن سیدالشهدای حرم مطهر عبدالعظیمالحسنی (ع) در ری هم برای زیارت حرم عبدالعظیم و هم زیارت شهید حسن عبدالله زاده میرفت برای همین قبرش هم کنار شهید حسن عبداللهزاده است.